شعرکلاسیک

ساخت وبلاگ
سینه ام را می نوازد دست ناپیدای اشک چهره ای گلگونه دارم خاک ِ زیر پای اشک ناله ها سر می دهم در بزم غم شب تا سحر وه چه سرمستم ببین با خوشترین صهبای اشک تا بشوید اَز رخم گرد و غبار خواب را چشم هایم را بگیرد موج خونپالای اشک ارغوانی صورت ِ سیلی خورم باشد ولی لحظه ای خالی نباشد پای چشمم جای اشک تا تواند با همه بی دست و پایی رو کند قلب من زنجیره ای الماس اَز دریای اشک راه خواهد برد در بازار گرم اهل دل هر که دارد دست پر با گوهر یکتای اشک می کند جاری به لبهایم شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 51 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

برگ خشک قلب من تشنه ی شکستن است بی بهانه شعله ور برگ خشک سوسن است های مهربان ِ من ! - این طنین گام کیست ؟- فرش زیر مقدمش مخمل دل من است فرصتی چنین قشنگ بی گمان نداشتم لحظه ای درنگ کن وقت دل سپردن است آب و رنگ عاشقی است در نگاهِ روشنش چشمه چشمه قلب من زیر ضرب سوزن است زیر ضرب سوزن است ؟ این دل است یا حریر ؟ یا درخت ِ بی کسی کوچک و سترون است :: وقت دل سپردن است ؟ خواب بی خیال خوش وقت این دل غریب , باز پس ستاندن است ای دل سیاه و زرد عشق رو به ما نکرد باورم شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 54 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

چگونه می توان به گل به آب مبتلا نشد به چشم های غرق در گلاب مبتلا نشد شراب بی خمار در نگاه ِ مهربان ِاوست چطور می شود به این شراب مبتلا نشد نگاه کردو یک نفر نماند در تمام شهر که نا گهان به آن نگاه ِ ناب مبتلا نشد چه شد دل ِغریب من رفیق نیمه راه شد چطور شد به شوق بی حساب مبتلا نشد ؟ سعادتی نبرده ام که دل بدون ِآرزو به آب و آیِنَه به آفتاب مبتلا نشد کسی که دل نداد بر شکوفه های نرگسی به چشم های غرق در گلاب مبتلا نشد محمدیزدانی"جوینده" شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 54 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

با نسیم سَحَر از کوه فرو می ریزم گل به گل عاشق این دشت صنوبر خیزم روح فرهاد جوانمرگم وبا غیرت عشق یورش صاعقه بر هیمنه ی پرویزم چه کسی گفت که دست و دلم از کار شده است ؟ یا که در زرد ترین زاویه ی پاییزم آدمیزاده ام و قلب کبوتر دارم به هوای گل خورشید که بر می خیزم بسکه برهم زده ام بال , کران تا به کران آسمان گم شده در وسعت شور انگیزم شوق دیدارش و تکثیر غزل های امید چه کسی گفت من از آِینَه می پرهیزم ؟ محمد یزدانی"جوینده شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 54 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

بی آسمان ,زمین به چه کارآید دنیا بدون ِ دین به چه کارآید در پیشگاه ِ غیر خدا,انسان یک عمر بَرده ,این به چه کارآید جان می دهد برابر نان ,مغلوب محکوم و شرمگین به چه کار آید دنیای مست ,رام ِ بشر زیباست دنیای وحش,هین به چه کارآید وقتی به گلّه ,گرگ ,شبیخون زد چوپان ِ خوش نشین به چه کارآید ای دل بکوش مرد خطر باشی نامرد نازنین به چه کار آید بعد از شکست و شادی ِ اهریمن برگ ِ در آستین به چه کار آید خود را ببین در آینه تا وقت است دیدار واپسین به چه کار آید تفسیر خط شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 52 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

گذشته , عمرم به انتظارش , برادرم اَز سفر نيامد چگونه پرسم نشان ِ عاشق , اثر ؟ نیامد خبر ؟ نیامد گلایه ها ؟ ناشنیده مانده , چه نامه ها خوانده یا نخوانده جریمه با چشم تر نوشتم , معلمم یک نظر نیامد بگو یمت یا نه بی نوا دل , به ناله بی طاقتی چه حاصل به رنگ خون جای پا ندیدی ؟ چرا به دستت اثر نیامد ؟ به نو بهاران هزار آمد, پرنده بر شاخسار آمد مرا زمستان ِ رو سیاهی , به جاي ماند و به سر نيامد گشود سيمرغ بي نشان ها , پري به پهناي آسمان ها رفيق ِ در نیمه راه ماندم شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 52 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

من تکدرخت تکیده، در دشت باران ندیده بر من فقط سال تا سال، توفان سوزان وزیده شرمنده بی برگ و بارم، سیلی خور روز گارم جز این مگر انتظاریست ؟ – از تکدرخت تکیده هر چند ما را چه نسبت، ای سرو در باد رعنا بنشین به صحبت شبی را، با بید قامت خمیده بنشین که با هم بنوشیم، یک جرعه اندوه آری – با آنکه اکراه داری – از کوزه ای لب پریده گیرم که صحرانشینم، تا چند تنها نشینم ای پیک سبز بهاران – از سمت دریا رسیده باید ببخشی اگر هم، پیمانه می گیرم از غم آری زمانه برایم ، جز شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 54 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

غرق ِ اقیانوس ِ عشقم , بیم اَز توفان چه دارم مست ِ صهبای جنونم , رسم هشیاران چه دارم می نوازم با پرستو , صبح , آهنگ سفر را میل ماندن , جان سپردن , کنج این سامان چه دارم محرم اسرار آبم , رازها دارد شتابم می روم تا بی نهایت , نقطه ی پایان چه دارم رهسپار کوی یارم , باد پا , ره می سپارم هم درون ِکوله بارم , توشه , غیر از جان چه دارم نام “حق ” ورد زبانم , عشق پاکش آرمانم آرزویی جز وصالش , در خط ِ میدان چه دارم در شب ِ شعر شهادت – جایگاهم نیست , اما – غیر وصف ِ شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 52 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

از فرصت سبز آسمانی تا وسعت راه کهکشانی تا شهر ستاره های روشن از دشت به لاله ارغوانی در من به نیاز مانده برجای این درد بزرگ جاودانی یک روز قبیله ای خطر خیز با لحن و زبان ِ آن جهانی خواندند مرا به سمت باران خواندند به آب زندگانی خواندند هلا هلا و رفتند من ماندم و شرم و شروه خوانی من ماندم و گریه های بی رنگ زان فرصت سبز آسمانی محمدیزدانی "جوینده" شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 57 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35

در امتداد تنگه ی شب گم چرا شدیم با هم اسیر سوء تفاهم چرا شدیم حلقه به حلقه بر سَرِ ما شب فروکه ریخت یک سر حجاب تابش انجم چرا شدیم من گردباد گشتم و موجی مهیب تو چرخی زدیم و مست تلاطم چراشدیم مابی حساب ساقه ی سوسن شکسته ایم آفت علیه ی خوشه ی گندم چراشدیم وقتی غرور سایه ی ما را به تیر بست در جنگ سرد گرم تکلم چرا شدیم "در کوچه های سرد شبی بی فروغ ماه " از هم جدا زبانزد مردم چراشدیم :: دنیا دوروز بود جدا گانه روز و شب مرثیه خوان ِ مرگ تبسم چرا شدیم محمد یزدانی شعرکلاسیک...
ما را در سایت شعرکلاسیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : juyande بازدید : 56 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:35